تا شکوه شگفت لحظه ها را نشناسی
چشم هایت به مهمانی رنگین کمان
نخواهد رفت
و تا نجسته باشی هرگز هیچ نیابی
تا روبه روی ترس ها و تردید ها آهنگ رزم و پیروزی نکنی
هیچ گاه در نخواهی یافت که زندگی ، خالی از آنها
چقدر سرشار است
تا که از قلب دشواری ها گذر نکنی
هرگز توان و قدرت نیابی
و اگر ساقه نازک رو یا را پاس نداری
جاودان در تهی سرد دنیای بی رو یا
فرو شوی
اما...
اگر لحظه ها را قدر بدانی ، به جستجو و تکاپو بر خیزی
به رویا و اکتشاف بنشینی ، برویی
و هر روز را به تمامی زیست کنی
و خوب بدانی
که هرگز بیش از آنچه توان ایثار داری
قدرت دریافت نخواهی داشت ...
و بدانی
که از شاخه های بارور زندگی
تنها آنقدر خواهی چید
که دست فراز آری ...
آنگاه
طعم راستین خوشبختی را خواهی چشید
و به هر راهی که گذر می کنی رویایی را باز خواهی یافت
یا که رو یا هایی را
و دست آموز عاد تی خواهی شد دل انگیز،
که پیوسته دست بیازی در امتداد رنگ ها
و
رنگین كمان ها
و زندگی را به شکوه روز ها بیارایی
نظرات شما عزیزان: